عشق یعنی یه پلاک

شهدا دعایمان کنید

عشق یعنی یه پلاک

شهدا دعایمان کنید

شهدا ونماز جماعت

شهید نصر اصفهانی  برای نماز جماعت اهمیت زیادی قایل بود، به ویژه برای نماز صبح.همیشه جزو نخستین کسانی بود که در کوی «شهید فلاحی» برای برپایی نماز صبح حاضر می­شد.   

 اگر ما هم تنبلی می­کردیم و در نماز صبح حاضر نمی­شدیم، به ما تذکر می­داد. بعد از نماز هم با خودروی شخصی­اش، همکاران را به اداره می­برد.

نمونه جالبی از جماعت ایشان به یاد دارم:

در بیمارستان بستری و واقعاً لاغر و نحیف بود و روزهای آخر زندگی­اش را سپری می­کرد.

 به همراه «سرهنگ براتی» به ملاقات ایشان رفتیم. درست لحظه­ای که رسیدیم، صدای اذان برخاست». به ما گفت: «وقت نماز است، چرا پیش من آمدید؟! چرا به نماز جماعت نرفتید؟!» و پس از احوالپرسی، ما را به نماز جماعت دعوت کرد.

هرگز نتوانستم خودم را لحظه­ای به جای او فرض کنم. اگر من در آن حالت بودم، حتی نمی­توانستم از جای خود تکان بخورم؛ اما ایشان مسیر زیادی را برای ادای این فریضه، نماز جماعت، طی می­کرد تا به تکلیف خود عمل کند.

                                        

 راوی: سرگرد خلبان هوشنگ یاری

۲۵اسفند سالروز شهادت سردار مهدی باکری


ساعت دو نصف شب بود. برای کاری از سنگر بیرون رفتم.

وقت برگشت متوجه آقا مهدی شدم که چندتا بشقاب دستش بود.

کنجکاو شدم.نزدیک تر رفتم.آقا مهدی رفت کنار تانکرآب وهمه بشقاب ها رو شست.

بعد رفت سراغ سنگرهای بعدی و بشقاب های بعدی.

بچه های لشکر با این کار فرمانده شان غریبه نبودند.

شهدا شرمنده ایم

امروز برای شهدا وقت نداریم

 

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

 

ما بهر ملا قات خدا وقت نداریم

 

چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

 

اندازه یک قبله دعا ، وقت نداریم

 

در کوفه تن ،غیرت ما خانه نشین است

 

بهر سفر کرب و بلا ، وقت نداریم

 

تقویم گرفتاری ما پر شد ه از زرد

 

ای سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداریم

 

هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

خوب است ، ولی حیف که ما وقت نداریم

حرفی که کمانه کرد

بعد از اینکه گردوغبار ناشی از انفجار خمپاره فرو نشست، به طرف من برگشت.


 درحالی‌که با دستش چشم خون‌آلودة ترکش خورده‌اش را می‌فشرد،


 گفت: آخ چشمم! به شوخی گفتم:


«چشمت درآد، می‌خواستی نیایی جبهه، خط‌مقدم اومدن این چیزها را هم داره!»



شهید سید مصطفی یاسینی

سخنم به خواهران و برادران رزمنده و مسلمان این آب و خاک چنین است: کسی که در راه خدا کشته می‌شود هرگز نمی‌میرد، بلکه زنده است و نزد خدا روزی می‌خورد. و کسی که به جبهة حق علیه باطل می‌رود از روی آگاهی و ایمان قوی به آنجا می‌رود و هیچ زوری او را به جبهه نفرستاده است، بلکه خود آن فرد است که به حرف خدا گوش فراداده و راه الله را انتخاب کرده و به سوی آن پرواز می‌کند و زور درمورد ایمان معنی ندارد.

شهیدسید مصطفی یاسینی