یکبارکه زخمی شده بود باهم دربیمارستان بستری بودیم.به علت جراحت شدید
نای ومری ،از تکلم وغذاخوردن محروم بود و به سختی نفس می کشید. دست وپایش هم زخمهای کاری دیده بودند، با این حال نمازهای خود را
ایستاده میخواند. با آن وضعیت سخت وسن وسال کمی که داشت خیلی خوب مقاومت می
کرد. هیچ وقت نشد که آثار درد ورنج را درصورتش ببینم.من مانده بودم که چه طور
یک انسان میتواند تااین اندازه صبور باشد. روایت از احمد یار محمدی شادی روح شهیدان صلوات
خاطره ای ازشهیدمحمدتقی متقیان: