عشق یعنی یه پلاک

شهدا دعایمان کنید

عشق یعنی یه پلاک

شهدا دعایمان کنید

اسراف ممنوع!

شهید سیدسجاد خاضع-گلاب سیاه صفحه 36


تو منطقه دشت عباس مستقر بودند.بعد از نماز، سر سفره ناهار نشستند.غذا آبگوشت بود.


سید سجاد بلند شد و رفت سراغ نان های خشکی که گذاشته بودن برای دور ریختن.


شروع کرد به خوردن.گفتند :((چرا اینها را میخوری؟غذا که هست.))


گفت:آن پیرزن های بیچاره این نانها را باعشق،میفرستند جبهه ،


شما می گذاریدشان برای دور ریختن؟!

فردای قیامت، پاسخ زحمت اونها رو چه کسی می ده؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
behnam دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 ب.ظ http://pooolllyaniin.mihanblog.com

سلام وبلاگ زیبائی داری ممنون میشم به وبلاگ من هم سر بزنی
http://pooolllyaniin.mihanblog.com

سلام
باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد