عشق یعنی یه پلاک

شهدا دعایمان کنید

عشق یعنی یه پلاک

شهدا دعایمان کنید

تلنگر

و تو ای خواهر دینی ام،


چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده تر است.


وصیت نامه شهید عبدالله محموی


نامه دختر یک جانباز به مادرش...

مطلب زیر قصه نیست.یه واقعیته .بخوانید و ببینید ما کجای این عالمیم

 

 ببینید ایثار و از خود گذشتگی چگونه معنا پیدا می کند؟

چقدر گرفتار مادیات شده ایم....؟ کجا می رویم...؟

---------------------------------------------------

 

سلام مامان قهرمانم :

 

میدونی ...!

حالا که روز تولدته من و آبجی می خواستیم قشنگ ترین هدیه رو برات بخریم ولی نمی دونستیم چی بخریم.

دختر خاله می گفت برات یه دست کامل لوازم آرایش بخریم.

میگفت اگه مامانت ارایش کنه زخم های روی صورتش کمتر معلوم می شه...

می گفت :

زشته یه معلم با سرو صورت زخمی سر کلاس بره

میگفت:

شاگردهاش می فهمند شوهرش...

 

میدونم تو هیچ وقت برای خودت از این چیزها نمی خری

آخه همش رو می دی پول دارو و بیمارستان بابا...

بابا هم که تو رو کتک میزنه...

فحش می ده...

حرف هایی می زنه که ما نمی فهمیم

فقط می بینیم و گریـــــه می کنیم.

 

من و آبجی خوب می فهمیم که وقتی بابا موجی می شه تو دستای مارو می گیری و می بری تو اتاق دیگه...

بعد می ری تا بابا کتکت بزنه

و موهای قشنگتو بکشه...

 

من و اون خوب می دونیم چرا این کارو می کنه .

آخه اگه تو نری جلوی بابا اون خودشو می زنه

دست خودش نیست...

تو هم چون بابا رو خیلی دوست داری نمی خواهی بابا خودشو بزنه ...

به قول خودت یه ذره از سهمت و فداکاری هاش رو میدی

از ترکش های توی بدنش

از موجی شدنش

از...

 

ما می فهمیم که وقتی بابا اروم می شه سرش رو می گیره و چقدر گریه می کنه

وقتی می فهمه چیکار کرده ناراحت می شه

دستت رو می بوسه...تو هم گریه می کنی ...

من و ابجی صدای گریه تو و بابا رو می شنویم.

 

مامان جون!

مامان خوب و قهرمانم!

پس سهم ما چی می شه؟

ما هم می خوایم مثل تو و بابا قهرمان باشیم

می خوایم روز تولدت پول هامون رو بدیم به تو تا برای بابا دوا بخری

فقط تو رو خدا این دفعه بذار بابا ما رو جای تو کتک بزنه ...

 

مامان جون، تولدتـــــــــ مبارکـــــــــــــــــ

 

منبع: سایت حوزه

سردار پاسدار شهید جاویدالاثر محمدرضا کارگر فرح آبادی


بلا تردیدشهیدکارگر از برجسته ترین شهدای جنگ در ساری و نیز گل سر سبد شهدای فرح آباد است. این شهید عزیز که به عنوان بسیجی داوطلب در همان آغازین روزهای جنگ به جبهه های دفاع مقدس اعزام شده بود،بدلیل برجستگیها و ویژگیهای بارز اخلاقی و معنوی و نیز شجاعتها و رشادتهای زبانزد عملیاتی و مهارت های استثنائی رزمی که در نقش آفرینی های عملیاتی اش به نمایش می گذاشت، توسط برادران پاسدار جذب سپاه شد و علیرغم مدت کوتاه عضویتش،تنها و تنها بخاطر همان اوصافی که ذکر شد،تمام معیارهای ارتقاء به درجه سرداری را احراز کرده و ما امروز او را بنام سردارپاسدارشهید کارگر می شناسیم و این درحالی بوده که ما تا قبل ازشهادت حتی از این عضویت نیز بی خبر بودیم!

شهید کارگر در خانواده ای روستایی،مذهبی و متوسط به لحاظ اقتصادی متولد شده و با عزمی شایسته و قابل تقدیر تا دیپلم به تحصیلات خود در فرح آباد و ساری ادامه داده و با توجه به شروع جنگ تحمیلی، دانشگاه جبهه را برای تحصیل کمال برگزید و در نهایت موفق شد که دکترای دفاع را با گرایش شهادت و پایان نامه بهشت اخذ نماید و به جرگه شهدای سرافراز و فارغ از تمامی قید و بند دنیا بپیوندد!

ایشان از فعالان زمان انقلاب در سالهای 56 و 57 بوده و علاوه بر شرکت در تظاهرات فرح آباد، در تظاهرات شهر ساری نیز علیه مظالم ستمشاهی شرکت می کرد.

در یکی از تظاهرات فرح آباد که با مخالفت و فحاشی بعضی از فرزندان نیروی پایداری و خانه انصاف و انجمن ده و کدخدا و...مواجه شده بودیم،وی در آن جوپلیسی شدید،یک تنه به مقابله با آنها پرداخت وحتی دردرگیری فیزیکی نیز برهمه فائق شد و آن روزدلگرمی عجیبی به ما داده بودکه با شعارها و نوحه های انقلابی تظاهرات را اداره می کردیم.شاید باور نشود که مقابله شجاعانه وی، برای همیشه هسته مقابله با تظاهرات علیه ستمشاهی را در نطفه خفه کرد و به اقتدار ما بیش از پیش افزود.

وی که از ورزشکاران بنام آموزشگاهی ساری وترجیحاً از رزمی کاران،فوتبالیستها و والیبالیستهای قهار محسوب میشده به دلیل آمادگیهای جسمانی و رفلکسهای استاندارد درحددروازه بانی حرفه ای فوتبال، همیشه جرء انتخابهای اول مربیان و تماشاگران بوده و علاوه بر آن، وی با توجه به قامت رسا و کشیده و ورزیده ای که داشت،قابلیت حضور و نقش آفرینی بالا در غالب رشته های ورزشی را داشته و همیشه نفر اول بازیها و مسابقات بوده است.

از یادم نمی رود که وی به اتفاق جوانان و نوجوانان بالا شهر فرح آباد،موسس تیم فوتبال پاس در قبل از انقلاب بوده و درمقابل تیم های مطرح ساحل و جهان نما و سایر تیم ها،جلوه نمایی کرده و غالباً زیباترین و پرهیجان ترین بازیها را به نمایش می گذاشت.

وی در این بازیها عمدتاً در نقش مدافع جلوزن و گاهی مدافع آخر بازی می کرد و در صورت لزوم گاهی در درون دروازه و گاهی هم در فوردارد قرار می گرفت.

شهید کارگر یک والیبالیست حرفه ای و یک اسپکر قهار و تاثیرگذار بوده که آبشارهای چکشی اش را که بلا استثنا درزمین حریف می خواباند،هرگز از یادم نمی رود،چرا که یک تنه نتیجه را تغییر می داد.

این شهید عزیز در ورزشهای رزمی و مشخصاً در کاراته پیشرفت فوق العاده ای داشته که نهایتاً همین توانایی رزمی پای او را به جبهه ها گشود و در آنجا منشاء نبردهای دیدنی و بیاد ماندنی گردید.

شهید کارگر در اخلاق و صبوری و شکیبائی،زبانزد همه بود و حقیقتاً یک الگوی اخلاقی مثال زدنی بود،تا جائیکه براحتی قادر به جمع کردن افراد و تاسیس تیم های ورزشی بود.

وی در عین حال فردی خوشرو و پر تبسم و در دلیری و شجاعت نیز سرآمد همه دوستانش بوده است و در این رابطه خاطرات زیادی از وی نقل می شود و هیچکس از ایشان تسلیم زور شدن ویا ترس از افراد داشتن ونیز چاپلوسی و تملق گفتن سراغ ندارد.

ایشان دو سه سال از من بزرگتر بوده اما چون مغازه پدری ام پاتوقش محسوب می شد و طبعاً ملاقاتها و دوستی هایمان زیاد بوده وخاطرات متعددی از هم داریم و من بارزترین صفت ایشان را درجدی بودن و با اراده بودن ایشان دیدم که باتوجه سلامت شخصیت فردی وخانوادگی اش که خادم مسجدبوده اند،علاقه زیادی به این رفاقت نشان می دادم.

ایشان دراوایل جنگ با عزیمت به جبهه های غرب کشور ومشخصاً در منطقه عمومی و عملیاتی پادگان ابوذر،ارتفاعات الله اکبروجبهه های بازی دراز که آن روزها درزیر شدیدترین بمبارانها و تکها و سایر تهاجمات نظامی ارتش بعث قرار داشت،یکی از زیباترین جلوه های عشق را به نمایش گذاشت.

شهید کارگر به روایت تمام همرزمان به عنوان دیده بان و کمک فرمانده علیه عملیات نظامی بعثی ها،ایفای نقش میکرد و پس از زخمی شدن علیرغم اصرار برای بازگرداندنش به پشت جبهه ها،به دلیل نیاز فرمانده به نیروها،ازهرگونه دریافت کمک استنکاف ورزید و نهایتاً در همان منطقه عملیاتی یعنی بازی دراز به وجه الله نظر انداخت و شربت شهادت نوشید و جسم شریفش نیز در زیر سیل آتش جاودانه شد و ابشان به گروه شهدای جاویدالاثر ملحق گردید.

شهادت وشایدمهمتر از آن فراق او،برمادر پیر وچشم انتظارش بسیارسخت گذشت تاجائیکه ذره ذره آب شد و در فاصله زمانی نسبتاً کوتاهی به سوی فرزند شهیدش پرکشید وغمگنانه دار فانی را وداع گفت. پدر ایشان نیز پس از چند سال تحمل دوری،جان به جان آفرین تسلیم کرد ودیده از جهان فرو بست.

این شهید عزیز مجرد بوده و یادگاری از اوباقی نمانده است،اگر چه یاد او همواره توسط اهالی قدرشناس فرح آباد و ترجیحاً برادر و برادرزاده ها و نیز خواهر و خواهرزاده هایش گرامی داشته می شود.

من در یکی از اعزام ها به جبهه به عنوان خبرنگار،در سال 60به پادگان ابوذر و بازی دراز رفتم و از محل تقریبی شهادت ایشان بازدید کردم، در آن جا افراد قدیمی تر زبان به تکریم وی می گشودند.

بیادشهیدکارگر،سنگ یادبودی درآرامگاه امامزاده سید محمد(ع) فرح آباد(مزار شهدا)نصب شده است.

یاد و نام و مرام شهید کارگر پاینده باد

اولین های دفاع مقدس


اوّلین بار که امام خمینی (رحمت الله علیه) واژه دفاع مقدس را به کار بردند، در 22 بهمن سال 1360، مصادف با شانزدهم ربیع الثانی 1402 ق، به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود که در بخشی از سخنان خود فرمودند:


چنانچه این جانب و مسؤولین جمهوری اسلامی مکرراً اعلام نموده‏ایم، ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران تسلیم احکام مقدس قرآن و اسلام اند؛ و به حکم قرآن مجید خود را برادر ایمانی تمام ملت‏های اسلامی و کشورهای مختلف از حیث فرهنگ و جغرافیا می‏دانند؛ و صلح جویی و زندگانی مسالمت‏آمیز را با تمام دولت‏ها و ملت‏ها طالب می‏باشند و تا دولتی به حریم کشور آنان تجاوز نکند و متعهد به احکام اسلام باشد، آن را برادر خود می‏دانند؛ و از همه کشورها و ملت‏ها می‏خواهند که با هم متعهد و یک صدا در مقابل تجاوزگران، هر کس باشد، قیام کنند و خود را از چنگ جهانخواران نجات دهند؛ و نیز به حکم اسلام از تجاوز به حقوق و حدود خود دفاع کرده و تجاوزگر را تأدیب نمایند و در این صورت است که هیچ قدرتی به فضل خداوند متعال نمی‏تواند آنان را از این دفاع مقدس باز دارد و به دولت‏ها نصیحت می‏کنم که دست از کینه توزی و زورآزمایی بردارند و با دولت و ملت ایران دست برادری دهند تا اسرائیل غاصب را از کشورهای اسلامی و زمین‏های مغصوب بیرون رانند و نژادپرستی و زبان سالاری را، که در اسلام محکوم و مردود است، کنار زنند، تا سعادت دین را در آغوش گیرند و هیچ قدرتی نتواند با آنان مقابله کند.

اولین شهر قربانی سلاح‏های شیمیایی در جهان


پس از جنگ جهانی اول، وسیع‏ترین حملات شیمیایی در طول جنگ هشت ساله عراق علیه ایران روی داد. عوامل شیمیایی که با وسایل و اشکال گوناگون از جمله بمب، موشک، راکت، توپخانه، مین و... مورد استفاده قرار می‏گیرند، جهت ناتوان کردن یا از پای درآوردن نیروهای نظامی در جنگ‏ها به کار می‏رود. اما رژیم بعثی عراق از این سلاح‏ها به طور گسترده در مناطق مسکونی کشورمان استفاده کرد.

عراق که در پی تهاجم خود به سرزمین مقدس جمهوری اسلامی ایران شکست‏هایی را در برخی مناطق کشورمان متحمل شده بود، از رویارویی با رزمندگان اسلام در مناطق نبرد ناتوان بود، برای جبران ناکامی خود اقدام به استفاده از سلاح‏های شیمیایی نمود، به طوری که اولین استفاده ثبت شده 23 دی ماه 1359، در منطقه بین «هلاله» و «نی خزر» در پنجاه کیلومتری غرب ایلام، اعلام گردیده است. حملات شیمیایی عراق به مناطق نبرد محدود نشد، و مناطق مسکونی کشورمان به طور پراکنده مورد تهاجم دشمن قرار می‏گرفت. گسترده‏ترین حمله ناجوانمردانه عراق به مناطق مسکونی در حدود ساعت شانزده روز هفتم تیرماه سال 1366، در شهر سردشت (در استان آذربایجان غربی)، انجام شد که در این حمله بیش از هشت هزار نفر از جمعیت غیر نظامی دوازده هزار نفری سردشت شامل کودک، زن، مرد، پیر و جوان مجروح شدند، حدود 1500 نفر از این مصدومین برای معالجه در بیمارستان‏ها بستری شدند و 110 نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

در طول هشت سال دفاع مقدس، بنا بر آمار موجود، رژیم عراق 242 حمله شیمیایی به مناطق کشورمان داشته است و در حال حاضر، بیش از یک صد هزار مجروح شیمیایی وجود دارد. این ارقام کم و بیش به تأیید مقامات و سازمان‏های بین‏المللی رسیده است. به گفته رئیس سازمان بین المللی استکهلم (معروف به یسپری) جنگ عراق علیه ایران چهل و پنج هزار مصدوم و پنج هزار شهید شیمیایی بر جای گذاشته است. همچنین به تأیید دبیر کل سازمان منع سلاح‏های شیمیایی، هنوز سی هزار نفر از سلاح شیمیایی در ایران رنج می‏برند.

بنابر آنچه بیان شد، جمهوری اسلامی ایران بزرگ‏ترین قربانی تروریسم و سلاح‏های شیمیایی در جهان است و این در حالی است که توسط مسؤولان آمریکایی و رژیم صهیونیستی که خود بزرگ‏ترین تولید کننده مواد و صادر کننده تجهیزات پیشرفته استفاده از این سلاح‏ها هستند و در طول جنگ هشت ساله، بیش‏ترین حمایت مادی و معنوی از عراق را در کاربرد این جنگ افزارهای مخرب نموده‏اند و با نفوذ خود در سازمان ملل و شورای امنیت از محکوم نمودن عراق در استفاده از این سلاح‏ها خودداری کرده‏اند و به جمهوری اسلامی ایران اتهام تلاش برای دستیابی به سلاح کشتار جمعی وارد می‏سازند. در حالی که ایران عضو تمام معاهدات بین المللی سلاح‏های شیمیایی است.

اوّلین عملیات با نام یکی از آیات قرآنی

عملیات «والفجر» اوّلین عملیات رزمندگان اسلام بود که با نام اوّلین آیه سوره والفجر «وَالفَجر وَ لَیالٍ عَشرٍ وَ الشَّفَعِ وَ الوَتْر»، در منطقه فکه، به مرحله اجرا درآمد. منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی، از شمال به «میشداق» و «برقازه» و از جنوب به «هور الهویزه»، از شرق به «چزابه» و شهر «بستان» و از غرب به شهر «العماره» عراق و رودخانه دجله منتهی می‏شد.
عملیات والفجر مقدماتی، در هیجدهم بهمن ماه سال 1361، با رمز مقدس یا «اللّه‏، یا اللّه‏، یا اللّه‏»، در منطقه فکه، آغاز شد.

اولین شلیک در جنگ

ملک حسین، پادشاه وقت اردن، شلیک کننده اولین گلوله‏ای بود که از یک دستگاه تانک در جنگ ایران و عراق شلیک شد.
حامد الجبوری، بعثی کهنه کار که در چهار سال اول جنگ، وزیر خارجه عراق بود، در گفت و گو با روزنامه الحیات گفت: 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور ماه 1359) بود که صدام و ملک حسین در نزدیکی خطوط آتش، روی یک دستگاه تانک رفتند و پادشاه اردن با شلیک اولین گلوله، آغاز جنگ را تبریک گفت.
این خبر به قدری مهم و باور نکردنی است که خبرنگار الحیات با حیرت دوباره پرسید: شما مطمئن هستید!؟ و پاسخ حامد الجبوری مثبت بود.

اولین زن اسیر

بیستم مهرماه سال 1359، ساعت نه صبح، در هنگامه آتش و خون، از میان رگبار گلوله‏ها و انفجار خمپاره‏ها، یک آمبولانس وارد خط مقدم، جبهه خرمشهر، شد تا به یاری رزمندگان مجروحی که در عرصه کارزار دفاع مقدس بر خاک و خون افتاده بودند، بروند. دختر پرستاری که سرنشین آمبولانس بود، همراه با چند رزمنده جوان، خود را در محاصره سربازان عراقی دید، ساعتی بعد به اسارت درآمد. او که فارغ التحصیل رشته مامایی بود، آن روز، اولین زن مسلمان ایرانی بود که اسیر عراقی‏ها شد.

بعد از هشت سال دفاع مقدس و گذشت سال‏ها، او امروز عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران است.
فاطمه ناهیدی، بعد از پیروزی انقلاب، نخست در اکیپ درمانی جهاد سازندگی و سپس در کمیته امداد امام خمینی فعالیت داشت که به مناطق محروم می‏رفت.

با آغاز جنگ به جبهه روی آورد و با دریافت حکم مأموریت از سپاه پاسداران، در کرمانشاه، رهسپار خرمشهر شد. خانم ناهیدی پیرامون رویداد اسارت خود می‏گوید:

شب نوزده مهرماه 1359، با شهید صادقی (معاونت درمانی استان هرمزگان) قرار گذاشتیم، دو گروه شویم و به نوبت، هر گروه 24 ساعت، به زخمیان خط مقدم جبهه خرمشهر برسیم. روز بیستم مهرماه، نوبت من بود. عراقی‏ها به شدت، تمام جبهه‏ها را می‏کوبیدند. یک آمبولانس برداشتیم و راهی خط مقدم شدیم.

هیچ کدام به منطقه آشنا نبودیم و نمی‏دانستیم که تمام شهدا و مجروحان به دست عراقی‏ها افتاده‏اند. در ساعت 9 صبح بیستم مهرماه بود که من همراه چهار سرباز دیگر در خط مقدم، اسیر عراقی‏ها شدیم. اولین زن اسیر دست عراقی‏ها بودم. همه عراقی‏ها برای این پیروزی با هلهله و شادی تیرهای هوایی شلیک می‏کردند. عراقی‏ها تصور می‏کردند، یک مهره مهم از ارتش ایران را دستگیر کرده‏اند.

بازجویی‏های مداوم، چه در پشت خط مقدم و چه در پادگان «تنومه»، ادامه داشت. بعد از چند روز، سه خواهر دیگر را نیز در جاده‏های آبادان ـ ماهشهر اسیر کردند.
چند شب قبل از این که به بغداد منتقل شویم، برای بازجویی به سازمان امنیت عراق اعزام شدم. هر چهار نفر ما را در سلول سرخ سازمان امنیت و زندان «الرشید» بغداد زندانی کردند.
در اردوگاه سر همه ما را تراشیده بودند، فشار و شکنجه بر چهره اسرا دیده می‏شد. دورانی که در آن اردوگاه داشتیم، سراسر تجربه بود و آزمایش. خانم فاطمه ناهیدی امروز مادر سه فرزند دختر است.

اوّلین دوره آموزش دفاعی خواهران طلبه

اولین دوره آموزش دفاعی جمعی از خواهران طلبه جامعة‏الزهراء قم (مردادماه 1365)، با حضور رئیس دیوان عالی کشور، آیت الله موسوی اردبیلی، به پایان رسید. در این مراسم، گزارشی از پیشرفت دفاعی بانوان کشور ارائه گردید که براساس آن، طی چهار ماه گذشته، 10 هزار تن از خواهران آمادگی خود را برای گذراندن دوره آموزشی اعلام کرده‏اند. در این دوره بانوان فنون اسلحه‏شناسی، تاکتیک، تخریب، پدافند شیمیایی، امداد و کمک‏های اولیه را آموزش دیدند.

اوّلین حمله چریکی

بعد از حمله ناجوانمرادنه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آن‏ها به شهرها، روستاها و مردم بی دفاع، شهید چمران نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان به همراه آیت الله خامنه‏ای، نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر می‏افکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست به کار شد و در آن شب، اولین حمله چریکی را علیه تانک‏های دشمن که تا چند کیلومتری شهر در حال سقوط اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.

اولین استفاده از سلاح شیمیایی توسط دشمن بعثی

به کارگیری سلاح شیمیایی برای اولین بار در عملیات خیبر توسط دشمن صورت گرفت عراق به دلیل نگرانی از نتایج عملیات برای نخستین بار نوعی از سلاحهای شیمیایی محصول کارخانه سامره به نام گاز خردل را با استفاده از هلی‌کوپترهای ساخت شوروی و فرانسه،‌ به کار گرفت .

پیش از این عراق در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران به صورت محدود از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده بود، شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اقدام در دهم فروردین ماه سال 1363 با صدور بیانیه‌ای استفاده از گازهای سمی را محکوم کرد. اما عراق بی‌توجه به بیانیه سازمان ملل در عملیات بدر در طول پنج روز از تاریخ 22/12/1363 تا 27/12/1363 بیش از سی مورد انواع سلاح شیمیایی را مورد استفاده قرار داد.

منبع : کتاب اولین‏های دفاع مقدس

سخنان امام خمینی (ره)در مورد شهید وشهادت

* درباره ی شهید آنقدر از اسلام و اولیاء اسلام روایات وارد شده است بر فضل شهید که انسان متحیر می شود. در روایتی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که برای شهید هفت خصلت است که اولی آن عبارتست از اینکه اولین قطره ای که از خون او بر زمین برزید، تمام گناهی که کرده است آمرزیده می شود و مهم این آخرین خصلتی است که می فرماید که بر حسب این روایت که شهید نظر می کند به وجه الله و این نظر به وجه الله راحت است برای هر نبی و هر شهید.

این آخر چیزی است برای انسان، آخرین کمالی است که برای انسان است. در این روایتی که در کافی نقل شده است، در این روایت انبیاء را مقارن شهدا قرار داده است که در جلوه ای که حق تعالی می کند بر انبیائ، همان جلوه را بر شهدا می کند. شهید هم ینظر الی وجه الله حجاب را شکسته است همانطور که انبیاء حجاب را شکسته بودند و آخر منزلی است که برای انسان ممکن است باشد. مژده داده اند که برای شهدا، این آخر منزلی که برای انبیاء هست، شهدا هم بر حسب حدود وجودی خودشان به این آخر منزل می رسند.

اینطور مطلبی که برای شهید گفته شده است برای کم کسی هست. آنها را قرینه ی انبیاء قرار داده اند. در روایتی هست که هر خوبی بالاتر از او هم خوبی هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا بالاتر از او دیگر خوبی در کار نیست.  

* ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است.  

* ما از هیچ چیز نمی ترسیم وقتی که با خدا باشیم. برای اینکه اگر کشته بشیویم و با خدا باشیم سعادتمندیم و اگر بکشیم هم سعادتمندیم.  

* از خدا بخواهید که شمما را توفیق بدهد، توفیق شهادت بدهد، توفیق عزت بدهد. شهادت عزت شماست.  

* ملت ما شهادت را فوز عظیم می داند.  

* ما شهادت را یک فوز عظیم می دانیم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول می کند.  

* شما پیروزید برای اینکه شهادت را در آغوش می گیرید آنهایی که از شهادت و از مردن می ترسند، آنها شکست خورده اند.  

* آنها که شهید شدند، به خدمت خودشان و رسالت خودشان و به اجر خدمت خودشان رسیدند.  

* در روایتی هست که هر خوبی بالاتر از او هم خوبی هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا بالاتر از او دیگر خوبی در کار نیست.  

* چه سعادتمند بودند این شهیدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند.  

* باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .  

* ملت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است و از هیچ دشمن و هیچ قدرتی و هیچ توطئه ای هراس ندارد.